انواع قلب دخترها

 

دخترای مغرور:

مثل خیابونه یه طرفه هست که ورود ممنوعه! کسی رو توش راه نمیدن اما اگه رفتی توش باید جریمشو هم بپردازی

 

دخترای لوس:

مثل جاده کفی هست اولش کلی خوشحال میشی که بهش رسیدی اما یکم که رفتی برات خسته کننده میشه و دنبال یه راه فرار میگردی!

 

دخترای هرجایی:

مثل اتوبانه فقط برای سریع به مقصد رسیدن ازش استفاده میشه سعی کن با سرعت ازش رد شی

 

دخترای احمق:

مثل پارکینگ عمومی هست همه رو راه میده توش تا هر وقت هم بخوان میتونن توش پلاس بشن

 

دخترای خوب:

مثل یه پارکینگ شخصیه درسته که باید هزینه زیادیو بپردازی اما خیالت راحته که اونجا فقط ماشین تو مطرح هست و هیچ آسیبی بهش نمیرسه و فقط تا زمانی میتونی توش بمونی که بهاش رو بپردازی

 

دخترای  سوسول:

مثل جاده خاکی میمونه از بس فراز و نشیب و سختی داره پدرتو در میاره.من اگه جای تو باشم ترجیح میدم از جنگل برم تا از جاده خاکی!

وصیت نامه داریوش

اینک که من از دنیا می روم، 25 کشور جزو امپراتوری ایران است و در تمام آن کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها نیز دارای احترام می باشند.
جانشین من خشایار باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنها را محترم بشمارد. اکنون که من از این جهان می روم تو دوازده کرور در یک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر، یکی از ارکان قدرت تو می باشد زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. پیوسته به خاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی. من نمی گویم که در مواقع ضروری از این ذخیره برداشت نکن زیرا قاعده این زر در خزانه، آن است که هنگام ضروری از آن برداشت کنند اما در اولین فرصت، آنچه برداشتی به خزانه برگردان.
مادرت آتوسا ( دختر کورش ) بر من حق دارد و پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم. من روش ساختن این انبارها را که با سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه است در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تهبه می شوند، حشرات در آن به وجود نمی آیند و غله در این انبارها چند سال می ماند، بدون اینکه فاسد شود، و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور در انبارها موجود باشد و هر ساله بعد از اینکه غله جدید به دست آمد، از غله موجود در انبارها برای تأمین کسر خوار و بار استفاده کن، و غله جدید را بعد از اینکه بو جاری شد به انبار منتقل بنما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سالی پیاپی، خشکسالی شود.
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مهم مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن کافی است چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مهم مملکتی بگماری و آنها به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند، نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری که رعایت دوستی را بنمایی.
کانالی که من می خواستم بین شط نیل و دریای سرخ به وجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال ( کانال سوئز ) از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد و تو باید آن را به اتمام برسانی و عوارش عبور کشتی ها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند از آن عبور نکنند.
اکنون من قشونی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ایران، نظم ایران، نظم و امنیت را برقرار کند، ولی فرصت نکردم که قشونی به یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی و با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه نماید. توصیه من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم، دروغگو و متملق را از خود دور نما.
هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن و برای اینکه عمال دیوان به مردم مسلط نشوند برای مالیات، قانونی وضع کردم که تماس عمال دیوان را با مردم خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی، عمال حکومت با مردم، زیاد تماس نخواهند داشت.
افسران و سربازان ارتش را راضی نگه دار و با آنها بد رفتاری نکن. اگر با آنها بد رفتاری کنی، آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد، ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا ایتکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم نمایند.
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر قدر که فهم و عقل آنها زیادتر شود، تو با اطمینان بیشتر می توانی سلطنت کنی.
بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که خودم فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار، اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هر زمان که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی، من که پدر و پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم، مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد یا یک خارکن و هیچ در این جهان باقی نمی ماند و اگر تو هر زمان که فرصت به دست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد. اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو که قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند.
زنهار، زنهار، هرگز مدعی و هم قاضی نشو و اگر از کسی ادعا داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار بدهد و رأی صادر نماید، زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد.
هرگز از آباد کردن دست برندار، زیرا اگر دست از آباد کردن برداری، کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا قاعده این است، وقتی کشور آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود و در آباد کردن، حفر قنات و احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده.
عفو و سخاوت را فراموش نکن و بدان که بعد از عدالت، برجسته ترین صفت پادشاهان، عفو است و سخاوت، ولی عفو فقط موقعی باید به کار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطا کرده باشی و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگر را پایمال نموده ای.
بیش از این چیزی نمی گویم و این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند مستند کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ، من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم که مرگم نزدیک شده است.

 


 

از انجمن شعر و ادب با دخل و تصرف!!!!!!!

آقا امروز جو گرفتتم برم سراغ دوستی و انواعش مشکلی داری؟

دوستی  مثل خیلی چیزهای دیگه نوعها و ورژن ها و درجه های مختلفی داره که تا جایی که به ذهنم برسه براتون مینویسم

 

از ساده ترینش شروع میکنیم:

 

نوع اول:تیریپ لاو:

 

ورژن یک: هر دو تازه کار!

این مدل دوستیها خیلی کم پیش میاد ( چون تازه کار ها کم شده همه یه پا استادند ) هم طرف خرت میشه هم خر طرف میشی خلاصه یه مدتی خر تو خر میشه تا در طرف دوزاریشون میوفته که گوشهاشون بیش از حد داره دراز میشه در نتیجه بعد از 3 / 4 بار تو سر و کله هم زدن تموم میشه!

ورژن دو: یه تازه کار یه ماهر!

این مدل تو مایه های قبلی هست فقط یه فرقهای خیلی کوچیک داره طرفه تازه کار که احتمالا  قسمت مونث ماجراست بار اولشه اما اون طرف اوصولا یه 10/12 تا تیریپ لاو ورژن اول داشته و حسابی به چم و خم مخ زنی( ببخشید راه ) وارده. سرتون رو درد نیارم که بعد از کمتر از دو ماه تا قبل از اینکه دماغ پسره بخوره به شیشه ماشین( تلمیح به داستان پینوکیو)دختره بعد از یه شکست عشقی!!!! خودش میشه یه پا استاد تیریپ لاوشون رو تعطیل میکنن میرن سراغ مدلهای جدید .

 

نوع دوم:تیریپ متمدن(روشنفکری)

تو این تیریپ که مال 20 به بالاست دو طرف انتظار دارن خر کسی نشن اما تو دلشون زور میزنن طرف خرشون بشه! اوصولا هیچ کودوم هم موفق نمیشن بعد از یه ماه کم کم ول میکنن میرن پی کارشون صداشو هم درنمیارن انگار چیزی شروع نشده که بخواد تموم بشه ( این مدل دوستیها خوبه برای آنتراک بین تیریپ های لاو)

 

نوع سوم: خواهر برادری

بابا نخندین خودم هم میدونم جفنگه اما چه کنیم که بعضیها فکر میکنن هست(چون مجبورن اینجوری فکر کنن چرا؟ الان میگم خدمتتون!)

تو این تیریپ دونفر هم خودشون رو خر میبنن هم طرف رو این مدل یه چیزی بین ورژن اول لاو و روشنفکری هست با این تفاوت که نمیخوان اسمش رو لاو بذارن البته بگم این دوستیها اصلا خواهر برادرانه نیست یکم فکر کن روش ببین اصلا جور در نمیاد یه چیزی مثل کمونیست اسلامی هست دو تا چیز متضاد!

خلاصه اینجور دوستی ها آخرش میخوره تو سیستم لاو و با یک تراژدی! بهم میخوره

 

نوع چهارم: تیریپ اکیپی

این تیریپ اوصولا توی اجتماعات مختلط مثل دانشگاهی ، کلاس مختلطی(حالا هر چی باشه!) مهمونی ، شبکه مافیایی! خلاصه هر چیزی که یه تعداد دختر باشن و یه تعداد پسر شکل میگیره

اول دخترا با دخترا و پسرا با سرا با هم صمیمی میشن بعد کم کم غرب زدگی میشه تعدادی از برادرا میرن با تعدادی خواهرا لاو میشن اینجوری که با 4 / 3 تا دعوا و تو سر و کله هم زدن لاورها گند میشه به اکیپ!

 

نوع پنجم: دوستی معقول!

این تیریپ از همه پایدارتر چرا؟ چون دو طرف میدونن کسی خر کسی نیست فقط همدیگر  رو  تحمل میکنن با هم مهمونی میرن پسر جلو دوستهاش با جی افش افه میذاره دختره هم کلاس بی افش و میذاره تو این دوستی دو طرف مجازن برای میان برنامه و خلی نبودن عرصه!!! با 8/7 تا آدم دیگه هم باشن به طرف هم هیچ ربطی نداره!البته برای اینکه خیلی ضایع نشه مثلا اون یکی نمیدونه البته برای اینکه پیش هم خندشون نگیره به هم نمیگن!

 

بازم بگم؟ یعنی بقیشو خودتون نمیدونین؟