رفقا این خاطره هایی که امروز مینویسم بعضی هاشون جایی نوشته شده اما همون جا هم آشناست!

یکی از iq های مدرسه پای تابلو بود داشت مسائله حل می کرد یه کسر بود با یه عدد صحیح بعد یک ساعت داشت نگاش میکرد ما هم که افه معرفت اومدیم مفید و مختصر کمکش کنیم گفتیم  یه یک بزار زیرش خودش حل میشه این هوشنگم یه یک گذاشت زیرش بعد رفت اونطرف وایساد تا خودش حل بشه

با خواهرم تو یه کلاس زبان بودیم اول اسم هر جفتمونم  F بود اون در حد تاپ می خوند من  همیشه رو خط پاس می شدم بعد من سر فاینال که می شد گفتم بیا یه فاز به معلم بدیم بالای برگه بنویسیم f.sh……..  تا تو کفش بمونه! اونهم پایه می گفت باشه ولی جاتون خالی!جوابها رو که میددان من با 95 تاپ میشدم اون روی خط پاس میشد!

نزدیک مدرسه ما دانشکده دندون پزشکی بود بعد ما از کلاسا که جیم میزدیم می رفتیم تو دانشکده …می ریختیم همه هم تنه گنده به فکرشون هم نمی رسید بچه دبیرستانی باشیم  یه بار با 5تا از برو بچ تویه کلاس تخصصی بودیم (کل کلاس12نفر بود)

استاد یه سوال پرسید همه داشتن فکر می کردن بعد من الکی گفتم

80% استاد بعد کلی تشویقم کرد بیچاره 15 دقیقه داشت دنبال اسمم می گشت

دبیر زیستمون داشت در مورد لقاح دو جنینی حرف میزد اخرشم گفت خوب حالا چرخه لقاح دوجنینی(همون دوقلوی خودمون )رو سم کنین بعد یکی از این توله سگ های کلاسمون گفت خانم میشه کاربن بزاریم (بر میگرده به جک عربه و هوس بچه دوقلو و کاربن میزاره و(…….. بد بخت این معلم iq هم گفت نه باید تو همون صفحه بکشی

 فروش مدرسه زیر فی بازار!

یادش بخیر!مدرسه قبلی اینجانب تو یکی از خیابونهای وسط شهر بود و واقعا حیف بود که ساختمونی اونجا اونم دو نبش!مدرسه باشه ما هم از روی خیر خواهی اقدام به واگزاری ساختمان مدرسه کردیم!توی یکی از روزنامه های پرفروش شیراز آگهی فروش مدرسه رو با موقعیت تجاریش و زیر فی بازار زدیم!خلاصه سرتون رو درد نیارم به مدت یه هفته 4 تا خط مدرسه با هم زنگ می خورد واسه پیشنهاد خرید!